آریا آریا ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

دردانه مامان و بابا

بدون عنوان

سلام عشق نفسیم... بالاخره امشب شد که بیام واسه اپ ...وروجک تقصیر خودته که مامان فرصت نمیکنه زودتر بیاد اپ کنه... اخه چرا اینقدر شیطونییییییییی هاااااااااااااااا... الان که لالا کردی فعلا ....ولی بعضی وقتا خیلی تو خواب بیدار میشی و گریه میکنی شبا...روزا هم که میخوابی تا یه صدای کوچیک میاد در جا بی مقدمه بلند میشی وایمیستی ...مثل ادمایی که یه عالمه کار دارن ولی خوابشون میبره... یه سره هم بهم اویزون میشی و شی شی میخوای ...فکر میکردم هر چی بزرگ تر بشی وابستگیت کمتر میشه ولی مثل اینکه داری وابسته تر میشی .... دیگه از کارات که هر چی بگم کم گفتم...شکوندن روزی یک لیوان و بشقاب که رو شاخشه ...من و بابا رو هم خر میکنی در حد تیم ملی ..هر و...
28 دی 1391

.چهارده ماهگی نفسی

سلام وروجکم قبل از هر چیز چهارده ماهگیت مبارک نفسم... خدا رو شکر حال همه خوبه تو هم که مریض شده بودی خیلی زود بعد از اخرین پستی که گذشته بودم خوب شدی مامانی...فقط یادم میاد بعدش به خاطر شربتت اسهال شده بودی و پات به شدت سوخته بود و هر بار که جیش میکردی گریت میرفت رو هوا...تا دو روز حتی پماد رو هم با گریه بهت میزدم و کلا دیگه پمپرز نزاشتم بهت...و دیگه چشمت روز بد نبینه فرشارو سرویس کردی عزیزم...ولی اشکال نداره فدای سرت...خوشحالم که خوب شدی بزرگ شدنت هم کاملا میشه احساس کرد...وقتی بهت میگم یه چیزی رو بیار خیلی برام جالبه که چقدر خوب متوجه میشی و میاریش برام...دیشب به بابایی میگفتم که اریا گلایی که روی پرده ی اتاقشه رو میدونه و امروز ...
12 دی 1391

دندونیا

سلام.الان دیدم چهار تا از دندونای عقبیت همش یهو باهم سرزده ..بعضیاش بیشتر بعضیا کمتر ...اگه همش در بیاد میشن دوازده تا بعدش اینجوری میشن دندونات بپا موش نخورشون عزیزم شوخی کردم خودم مواظبشونم از دست موشا ..مبارکت باشه ناز نازی من راستی کریسمس هم مبارک...ایشالله که سال میلادی جدید سال خوبی برای همه ی دوستای گلم باشه... ...
12 دی 1391

خدایی کن مادر خوب

نگاه کن به کوچکی و بی پناهی و نیازهای لحظه به لحظه اش. که دمی تو را از خود غافل نمی خواهد و نمی تواند ببیند. هیچ کسی را در دنیا نمی شناسد جز تو. با هیچ کس پیوندی ندارد جز تو. ... به هیچ کس امید نمی بندد جز تو. به هیچ کس آرام نمی گیرد جز تو. فقط و فقط تو را می شناسد و تو را می خواهد. عجیت "یکّه شناس" است. اوج نیاز و بیچارگی اش را حسّ?می کنی؟ اوج قدرت و حیات خودت را درک می کنی؟ اگر او را محروم کنی، چه کسی او را می پرورد؟ و تو... که خود او را آورده ای و خواسته ای و دوست داشته ای؛ می شود محرومش کنی؟ می شود کنارش نباشی و نمانی؟ آن هم زمانی که نیاز و تکیه گاه و امید او، فقط و فقط تویی! تجربه ی خدا بودن، اله بودن، تم...
11 دی 1391
1